English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2917 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
metaphraze U به عبارت دیگر در آوردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
To phrase. U به عبارت در آوردن
in fact U به عبارت دیگر
to wit <adv.> U به عبارت دیگر
namely <adv.> U به عبارت دیگر
in other words <adv.> U به عبارت دیگر
videlicet U به عبارت دیگر
i.e U مخفف به عبارت دیگر
cross elasticity of demand U درصدتغییر تقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت کالای دیگر فرمول کشش متقاطع عبارت است از :
estate in remainder U ملک معلق عبارت از ان است که شناسایی قانونی یک ملک منوط و موکول به تعیین تکلیف ملک دیگر باشد
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread U این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
parataxis U مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
search and replace U خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند
arrest of judgment U سرباز زدن قاضی از صدورحکم پس از اعلام نظر هیات منصفه به علت مطالبی که درمدارک ارائه شده به نظررسیده و انهارا غلط یا قابل نقض قلمداد کند . به عبارت دیگر خودداری قاضی ازصدور رای است تا رفع اشتباهات موجود
chip U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time U دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling U روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
he was otherwise ordered U جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
phrases U عبارت
termed U عبارت
worded U عبارت
phrased U عبارت
word U عبارت
cl U عبارت
experssion U عبارت
expressions U عبارت
clause U عبارت
expression U عبارت
statement U عبارت
term U عبارت
statements U عبارت
phrase U عبارت
clauses U عبارت
terming U عبارت
wordage U عبارت
shift U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
expression U افهار عبارت
involution U پیچدارکردن عبارت
trinomial U دارای سه عبارت
quotation U اقتباس عبارت
affirmative U عبارت مثبت
expressions U افهار عبارت
an exclamatory phrase U عبارت تعجبی
an idiomatic experssion U عبارت اصطلاحی
wording U عبارت سازی
the letter of the law U عبارت قانون
quotations U اقتباس عبارت
relational expression U عبارت رابطهای
paragrapher U عبارت نویس
passages U عبارت فقره
terming U جمله عبارت
doxology U عبارت تسبیحی
prolixity U عبارت زاید
termed U جمله عبارت
put into words U به عبارت دراوردن
mathematical term U عبارت [ریاضی]
protext U عبارت پیشین
Namely …viz …it consists of… U عبارت است از ...
term U جمله عبارت
colloquialisms U عبارت مصطلح
range expression U عبارت دامنه
phraseology U عبارت پردازی
passage U عبارت فقره
context style of a expression U سیاق عبارت
Verbosity. Rhetoric. U عبارت پردازی
assignment statement U عبارت گمارشی
term U عبارت [ریاضی]
phraseologist U عبارت پرداز
colloquialism U عبارت مصطلح
metafile U 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
locution U سبک عبارت پردازی
it consists mainly U بیشتر عبارت است از
anastrophe U تعویض کلمات یک عبارت
locus classicus U عبارت نمونه ادبی
limitation clause U عبارت تعیین حدود
locutions U سبک عبارت پردازی
passages U عبارت منتخبه از یک کتاب
to express in worde U به سخن یا عبارت دراوردن)
landed a U که عبارت از زمین است
facies U عبارت مشخص یک طبقه
phrase U فراز عبارت سازی
phrases U فراز عبارت سازی
qualificative U کلمه یا عبارت توصیفی
escalation U ماده یا عبارت تعدیل
pull out quote U عبارت استخراج شده
verbalism U عبارت بی معنی پرحرفی
mixed mode experssion U عبارت امیخته یاب
phrased U فراز عبارت سازی
passage U عبارت منتخبه از یک کتاب
he had no more no to say U دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
b. and b U مخفف عبارت 'breakfast and bed'
phraseography U نشان گذاری بجای عبارت
lambs wool U که عبارت از ابجوامیخته با سیب و قند
restrictive U جمله یا عبارت حصری یا محدودکننده
anastrophe U قلب عبارت کلمات مقلوب
equation of exchange U به این ترتیب معادله عبارت از : PQ=V
fisher equation U این رابطه عبارت است از :
anaphora U تکرار یک یا چند عبارت متوالی
B.Sc U مخفف عبارت 'Science of Bachelor'
tongue twister U کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار
tongue-twister U کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار
Afro-American U نژاد آفریقایی آمریکایی [عبارت قدیمی]
irishism U عبارت یا اصطلاح یا رسوم مشخص ایرلندی
well turned U خوب ادا شده خوش عبارت
worid U عبارت پیغام خبر قول عهد
tongue-twisters U کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار
inverting U قلب عبارت معکوس کردن نسبت
invert U قلب عبارت معکوس کردن نسبت
inverts U قلب عبارت معکوس کردن نسبت
florulent U خوش عبارت دارای صنایع بدیعی
word order U ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله
C.A.B.s U مخفف عبارت ادارهی هواپیمایی کشوری
C.A.B U مخفف عبارت ادارهی هواپیمایی کشوری
diction U عبارت انتخاب لغت برای بیان مطلب
to knock head U چیزی که عبارت ازگذاشتن پیشانی بر روی زمین
parachronism U اشتباهی که عبارت است ازدیرترقراردادن تاریخ یک رویداد
C.I.A U مخفف عبارت سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا
functional shift U تغییر یک کلمه یا عبارت برحسب مقتضیات دستوری
HTML U مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
kotow U سجودچینی که عبارت است ازگذاشتن پیشانی بر روی زمین
branch U یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
semicolon U که انتهای خط برنامه یا عبارت را در برخی زبان ها نشان میدهد.
branches U یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
kowtow U سجودچینی که عبارت است ازگذاشتن پیشانی بر روی زمین
multi statement line U خط ی از برنامه کامپیوتری که حاوی بیشتر از یک دستور یا عبارت است
haplography U اشتباهی که عبارت است ازیکبارنوشتن چیزی که بایددوبارنوشته شود
vigmette U ارایشی که عبارت است ازبرگها و پیچکهای تاک سرلوحه
machine address U مقدار یک عبارت که تحت تاثیر جابجایی در برنامه نباشد
legal U عبارت یا دستوری که در قوانین زبان قابل پذیرش است
statements U خط ی در برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
Bye and take care of yourself! [leaving phrase] U خداحافظ و مواظب خودت باش! [عبارت هنگام ترک ]
statement U خط ی در برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
mutatis mutandis U عبارت لاتینی به معنی تغییرات لازم را انجام دادن
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
paragram U جناسی که عبارت است ازتغییرحرف یا حروفی ازیک واژه تصحیف
demurrer U عبارت از ان است که خوانده ضمن تصدیق اصل افهارات خواهان
ended U عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
gongs U زنگی که عبارت است ازکاسه و چکشی که اهسته بران میزنند
ends U عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
end U عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
gong U زنگی که عبارت است ازکاسه و چکشی که اهسته بران میزنند
hatched moulding U گچ بری که عبارت است ازدورشته خطهای متوازی که همدیگر راقطع کر
Yo be down one ones luck. to have a run of bad luck U بد آوردن
AFAIK U خلاصه عبارت انگلیسی: تا آنجایی که خبر دارم که در ایمیل یا چت استفاده می شود
good offices U عبارت است ازدخالت دولت ثالث به منظورپایان دادن به اختلافات دودولت
ignoratio elenchi U سفسطه منطقی که عبارت است از رد بیان یا افهار مخالف بابیان خود
direct objects U داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
object U داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
objects U داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
objected U داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
kedgeree U خوراک فرنگی که عبارت است ازماهی سردوبرنج جوشانده وتخم مرغ
objecting U داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
indirect objects U داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
gain U به دست آوردن
holdouts U دوام آوردن
to bring the water to the boil U آب را به جوش آوردن
find U به دست آوردن
conciliate U به دست آوردن
compass U به دست آوردن
achieve U به دست آوردن
vasbyt U تاب آوردن
fall on feet <idiom> U شانس آوردن
play-act U ادا در آوردن
play-acted U ادا در آوردن
play-acting U ادا در آوردن
play-acts U ادا در آوردن
To cry out . U فریاد بر آوردن
To show a deficit . To run short . U کسر آوردن
To take into account (consideration). U بحساب آوردن
gains U بدست آوردن
gained U بدست آوردن
gain U بدست آوردن
to bring something U آوردن چیزی
to get [hold of] something U آوردن چیزی
To cite an example . U مثال آوردن
To bring into existence . U بوجود آوردن
attenuation U بدست آوردن
get U به دست آوردن
song and dance <idiom> U دلیل آوردن
abrade سر غیرت آوردن
carry into effect U به اجرا در آوردن
put into effect U به اجرا در آوردن
acquire به دست آوردن
acquire بدست آوردن
make something happen U به اجرا در آوردن
put inpractice U به اجرا در آوردن
put ineffect U به اجرا در آوردن
tough break <idiom> U بدبیاری آوردن
wring U به دست آوردن
woo U به دست آوردن
win U به دست آوردن
take U به دست آوردن
step U به دست آوردن
Recent search history Forum search
1tink and grow rich
1 just got to figure out where to headمعنی این عبارت چیست؟
1popsicle
1جوش آوردن اتومبیل
1مرض سینه وبغل
2make the case? به فارسی چی میشه
2تعریف فونتیک چیست؟
1life cycle ceremonies
1معادل عبارت، رویدادهای حاشیه ای چیست.
1معنی کلمه outliner در مکانیک خودرو (اتوبوس)
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com